تمام دغدغه اش شده بود بچه ها … هر کی که می دیدش، فکر می کرد فکر و خیال بچه های خودش اینقدر درگیرش کرده … اما برای اون فرقی نداشت. اصلاً براش معنی ای نداشت بچه من … بچه اون . از وقتی رفته بود دانشگاه و رشته روانشناسی کودک را انتخاب کرده بود، با خودش عهد کرد که بچه ها فقط برایش بچه باشند … بدون پسوند و پیشوند . بدون کلمه خوب و بد … بدون پسوند من و تو … دیگری. کم ندیده بود، مادرهایی که فقط اسم مادر را یدک میکشیدند و نامادرهایی که مادری کردند. توی دایره لغاتش واژه آینده پُر رنگ تر بود … روزهای آینده … آینده بچه ها … آینده ایران . دوست داشت چند ساعتی که بچه ها توی مطبش هستند، اضطراب و نگرانی نداشته باشن. چند تا کتاب و اسباب بازی سفارش داد تا توی اتاق انتظار مطب بذاره. چند تا نشانک بچه گانه هم خرید تا هم نذر فرهنگی اینماه شو ادا کنه هم دل بچه های ایران را شاد … نذر فرهنگی به قدمت بیش از چند هزار سال … به قیمت چندین هزار نسل . . . . این محصول در فروشگاه شهر کتاب مبین عرضه شده است. شما میتوانید لذت خرید آسان و مطمئن را با ما تجربه کنید. ارسال کتاب و محصولات مورد نظر شما (به سراسر کشور) در سریعترین زمان ممکن با فروشگاه _شهر کتاب مبین_
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .