گودرز گفت: «فرق چه میکنه؟ اول مردهخری، بعد مردهخوری. ئی دو تا گاومیش اگه زنده بودن، هر کدوم پنجاه هزار توممن پولشون بود.» و روی پنجاه تاکید کرد. نگاه سبزعلی گشت روی حاشیه گلی بهمنشیر؛ روی گاومیشهایی که به خون و گل غلتیده بودند، روی آدمهایی که جمع شده بودند دور زایر خلف و قصاب و پسر زایر خلف. پرسید: «همی دو تا بودند؟» ایاز بزی گفت: «سه تا. یکیش تو شط بود و آب بردش.» سبزعلی خلط به زمین انداخت:«تف به روزگار» شنتیا گفت:« روزگار خیلی قشنگه. حیف نیست تفیش میکنی؟» . . . این محصول در فروشگاه شهر کتاب مبین عرضه شده است. شما میتوانید لذت خرید آسان و مطمئن را با ما تجربه کنید. ارسال کتاب و محصولات مورد نظر شما (به سراسر کشور) در سریعترین زمان ممکن با فروشگاه _شهر کتاب مبین_
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .