روزی فردریک کبیر امپراتور روس در اطراف برلین قدم میزد که با مردی بسیار پیر که مثل شاخ شمشاد از جهت مخالف می آمد رو برو شد.فردریک از تبعه خود پرسید تو کیستی؟ پیرمرد پاسخ داد من یک شاه هستم.فردریک خندید و گفت یک شاه،فلمرو سلطنتت کجاست؟پیرمرد مغرور پاسخ داد خودم،هریک از ما سلطان و شاه زندگی خود هستیم. قبل از مدیریت بر خانه،سازمان یا اداره و جامعه بر خود مدیریت کنیم و مدیر خود باشیم.رهبران نمی توانند تا وقتی از پس خودشان برنیامده اند از پس دیگران برآیند. . . . این محصول در فروشگاه شهر کتاب مبین عرضه شده است. شما میتوانید لذت خرید آسان و مطمئن را با ما تجربه کنید. ارسال کتاب و محصولات مورد نظر شما (به سراسر کشور) در سریعترین زمان ممکن با فروشگاه _شهر کتاب مبین_
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .