نیمه شب، وقتی نوبت نگهبانی هرمیون شد برف میبارید. خوابهای هری در هم برهم و آزارنده بود: یکسره نجینی به خوابش میآمد و میرفت، ابتدا از درون انگشتری غولپیکر و ترک خورده، سپس از داخل تاج گل کریسمس. بارها وحشت زده از خواب پرید، با این اطمینان که کسی از فاصلهای دور، او را صدا زده، و با این تصور که صدای وزش باد در گرداگرد چادر، صدای گامهای کسی است. سرانجام در تاریکی از جایش بلند شد و به سراغ هرمیون رفت که جلوی در چادر کز کرده بود و در نور چوبدستیاش کتاب تاریخ جادوگری را میخواند. هنوز برف سنگینی میبارید و هرمیون از پیشنهاد هری استقبال کرد که گفت زودتر بارشان را ببندند و به سفرشان ادامه بدهند. همان طور که میلرزید و از روی لباس خوابش بلوزی پشمی میپوشید با هری موافقت کرد و گفت: ـ میریم جایی که محفوظتر باشه. یکسره فکر میکردم صدای کسانی رو میشنوم که بیرون چادر در حرکتند. حتی یکی دوبار به نظرم رسید که یکی رو میبینم. . . . این محصول در فروشگاه شهر کتاب مبین عرضه شده است. بستهبندی با کیفیت پریمیوم همراه با ارسال سریع برای تمامی کتابها. 😎 ارسال رایگان برای خرید بیش از ۱ میلیون تومان. 🆓 گارانتی اصالت کتاب و بهترین ناشر ممکن برای تمامی عناوین. شما میتوانید لذت خرید آسان و مطمئن را با ما تجربه کنید. ارسال کتاب و محصولات مورد نظر شما (به سراسر کشور) در سریعترین زمان ممکن با فروشگاه _شهر کتاب مبین_
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .