شب هست و شب نیست. تاریک هست و تاریک نیست. از پنجره به برق چشمان سیاه شب خیره میشوم و تو را میبینم. نسیم نوازشم میکند و تو را لمس میکنم. نفس میکشم و عطر تو حجم ریههایم را پر میکند. نمیخورم و نمینوشم مگر کمی، آن هم از دستان تو؛ که طعم آن چه تو به من می دهی چنان خوب است که برای تمام عمر کافیست. تو که نوری و چقدر در سیاهی بیشتر می بینمت؛ چقدر بیشتر میفهممکه هستی، که بودی، که همیشه خواهی بود. تو را، تو را که بینهایت بزرگی برای دیده شدن، برای شنیده شدن، برای لمس شدن، میبینم و میشنوم و لمس میکنم و میبویم. از الله اکبرِ سحر تا لااله الا اللهِ افطار؛ از لااله الا الله افطار تا الله اکبرِ سحر، تویی و تویی و تو… تو که مرا با دستان خودت گرفتهای و نزدیک کردهای به آرامش محض آغوشت… حواسم هست که هستی! حواسم هست که چقدر پشتم بودهای و کنارم بودهای و آینهی روبرویم بودهای و حواسم نبوده… ممنون که هستی، همیشه… . . . . این محصول در فروشگاه شهر کتاب مبین عرضه شده است. شما میتوانید لذت خرید آسان و مطمئن را با ما تجربه کنید. ارسال کتاب و محصولات مورد نظر شما (به سراسر کشور) در سریعترین زمان ممکن با فروشگاه _شهر کتاب مبین_
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .