جان دادن چگونه است؟ اگر سخت تر از این است که من تجربه می کنم که وای به حال من و مرگی که در انتظارم است. دستش که به گره روسری ام می رود، دستان بی جانم، جان می گیرد و روی دستانش می نشیند. کیف کوچکم به زمین افتاده و وسایلم روی زمین می ریزند. روسری ام را با وجود تمام مقاومتی که در مقابلش دارم، از سرم می کشد و به گوشه ای پرت می کند. گویی زبان الکنم هم تازه به کار می افتد که با صدای بلند می گویم: چیکار می کنی؟ قرار ما این نبود. به قدری نزدیک من است که صدایش را درون گوشم می شنوم. خنده ی کریهی می کند و می گوید: مگه قرارمون چی بود خانم کوچولو؟ چشمانم را محکم روی هم می فشرم. راست می گوید. ما قرار خاصی با هم نگذاشته ایم، فقط او بدبختی مرا دیده یا شنیده است و با سوء استفاده از موقعیت افتضاح من، می خواهد به خواسته ی دل بیمارش برسد و من هم از سر ناچاری در دام او گرفتار شده ام و چه ابلهانه فکر می کردم... . . . این کتاب در فروشگاه شهر کتاب مبین عرضه شده است. شما میتوانید لذت خرید آسان و مطمئن را با ما تجربه کنید. ارسال کتاب مورد نظر شما (به سراسر کشور) در سریعترین زمان ممکن با فروشگاه _شهر کتاب مبین_
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .