شاعر گوید شاید در این یادگارها سایهای از حوادث عمر به پندار آید. ولی هنوز شعر لزوما زندگینامهای نیست؛ شاید رمزهایی از هستی گوینده در آن پنهان باشد، اما آنچنان در مه و ابهام که شاید شخص شاعر نیز آن را بازنشناسد. گاهی لحظهها آنقدر طولانی میشوند که بازتابشان در اثر مکتوب چندبرابر زمان حقیقی رویداد فرصت میخواهد؛ انگار لحظه کوبیستی شده باشد، یا اتمیزه که از دل آن آفتابی به درآید. در برابر بسیار چهرهها و خاطرهها راهی به شعر نیافته در کلام ثبت نمیشوند. چه بهتر که همهچیز را کامل بینگاریم تا گذشته آرمانی شود و عاطفههای طی شده شکل هنری به خود بگیرند. شاید در فرجام خواننده به خود بگوید که: این هم نوعی عشق است.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .