حکایت کرد مرا پدر که:غروب یک روز آفتابی پس از سه روز پیاده روی با پای خسته و پر آبله همراه با قافله ای از شهر کوچک قمشه به دروازه اصفهان رسیدم و از همان بیرون شهر میپرسیدم که مدرسه صدر کجاست؟اصفهانی های شوخ طبع این سوال زودرس را به مطایبه گرفتند و من دریافتم که هنوز راه زیادی در پیش است و بالاخره در آستانه شب به مدرسه صدر رسیدم همچون عاشقی که به معشوق رسیده باشد. . . . این محصول در فروشگاه شهر کتاب مبین عرضه شده است. شما میتوانید لذت خرید آسان و مطمئن را با ما تجربه کنید. ارسال کتاب و محصولات مورد نظر شما (به سراسر کشور) در سریعترین زمان ممکن با فروشگاه _شهر کتاب مبین_
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .