"و حالا در اکنون آن دم، از بعد آن همه بیزمانی، از بعد آن همه خونی که از گلوی برهی هشتماهه بر برف چکید و فرو رفت، راوی از خیابانهای خیال ماهجان آمده بود و رفته بود. راوی دوباره گویی به تاریخِ خالیِ خود برگشته بود. قصهی ماهجان، همچون تاریخِ راوی و داخلِ پیاله، خالی بود، تهی بود. او چارهای جز یخزدن نداشت. راوی رفته بود و او در برزخِ برفِ یخِ تنهایی تنها مانده بود: باشد که او حقیقتِ شریفِ رنج را در هر شیئی ببیند و از آن به حرمانِ خویش برسد. که فقط رنجْ رنج تنهایی است." (از متن کتاب) . . . این محصول در فروشگاه شهر کتاب مبین عرضه شده است. شما میتوانید لذت خرید آسان و مطمئن را با ما تجربه کنید. ارسال کتاب و محصولات مورد نظر شما (به سراسر کشور) در سریعترین زمان ممکن با فروشگاه _شهر کتاب مبین_