پیرزن پارچه ای سفید روی سرش می اندازد شادی می کند، برای خودش هلهله می کند و کل می کشد و چند بار با عصا روی کوزه می زند. نویسنده با هر ضربه کوزه را بیشتر به آغوش می کشد و حالش بدتر می شود، زانوهایش خم می شود. خنده اش کم و کم تر می شود. دست روی قلبش می گذارد، پیچ و تاب می خورد صدای رعدوبرق و باران کوزه از دست نویسنده می افتد، می شکند. صحنه تاریک می شود. نقطه ای که کوزه است روشن می شود. کبوتری از توی کوزه درمی آید و صدای بالش توی تاریکی صحنه می پیچد. . . . این محصول در فروشگاه شهر کتاب مبین عرضه شده است. شما میتوانید لذت خرید آسان و مطمئن را با ما تجربه کنید. ارسال کتاب و محصولات مورد نظر شما (به سراسر کشور) در سریعترین زمان ممکن با فروشگاه _شهر کتاب مبین_
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .