یکی از بدترین کابوس های زندگی ام به حقیقت پیوست! بالاخره افتادم به چنگ گربه ها! همه چیز از آنجا شروع شد که پسرعمویم، تراپولا، راضی ام کرد با همدیگر برویم به جست وجوی یک جزیره ی نقره ای شناور. سوار بالن شدیم و راه افتادیم. ولی قبل از اینکه حتی فرصت کنیم بگوییم «نون پنیر خیار» کشتی گربه های راهزن بهمان حمله کرد. گربه ها ما را دزدیدند و تهدید کردند برای شام ما را می پزند و می خورند. آیا جان سالم به در می بردیم... یا سر از کاسه ی سوپ خوری گربه ها در می آوردیم؟ . . . این کتاب در فروشگاه شهر کتاب مبین عرضه شده است. شما میتوانید لذت خرید آسان و مطمئن را با ما تجربه کنید. ارسال کتاب مورد نظر شما (به سراسر کشور) در سریعترین زمان ممکن با فروشگاه _شهر کتاب مبین_
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .