: «جولیا؟ منم. حتما بهم زنگ بزن. خواهش میکنم جولیا. خیلی مهمه.» نل آبوت در آخرین روزهای قبل از مرگاش چندین و چندبار خواهرش تماس گرفت. اما جولیا تلفناش را جواب نداد و درخواست کمک نل را نادیده گرفت. حالا نل مرده. میگوینده پریده توی آب. جولیا مجبور است به مکانی برگردد که فکر میکرد برای همیشه از آن فرار کرده. او به آنجا برمیگردد تا از دختر نوجوان خواهرش مراقبت کند. اما جولز (جولیا) میترس، خیلی میترسد... از خاطراتی که مدتهاست آنها را در گوشهای از ذهناش دفن کرده...از میل هاس قدیمی...از دانستن این که چرا باید نل این کار را کرده باشد. و بیشتر از هرچیزی از آب میترسد؛ از جایی که به آن آبگیر غرق شدن میگویند. با همان نگارش پیش برنده و درک قوی از غرایز انسانی که میلیونها خواننده را در سراسر دنیا شیفتهی اولین رمان و هیجان انگیز و پر تعلقاش-دختری در قطار-کرد. پوئولا هاوکینز رمانی جداب و رضایتبخش ارائه میدهد. این رمان بر پاشنهی داستانهایی میچرخد که ما را به گذشتهمان برمیگردانند؛ داستانهایی که قدرت زیادی در نابودی زندگی اکنونمان دارند.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .