کی این چین و چروک های بی پیر آمده بودند که خبردار نشده بود؟ لابد همان سال ها که از صبح تا شب با دیوید و تینا و سه چهار تا علّاف تر از خودشان صبح تا شب از این بار به آن بار و از این کلاب به آن کلاب می رفتند و آخر شب مست و پاتیل تلوتلوخوران بر می گشتند خانه. تینا که مُرد جمعشان از هم پاشید. تا یک مدت هر روز چند ساعت به سینه هایش ور می رفت مبادا سرطان تویش تخم کرده باشد. بعد دیگر بی خیال شد. دست بالا بلایی که سر تینا آمده بود، سرش می آمد. یکی دو هفته روی تخت بیمارستان و بعد تمام. کجایش بد بود؟ از صبح تا شب ولگردی توی کوچه های پر از کثافت وایت چَپل که بهتر بود... . . . این محصول در فروشگاه شهر کتاب مبین عرضه شده است. شما میتوانید لذت خرید آسان و مطمئن را با ما تجربه کنید. ارسال کتاب و محصولات مورد نظر شما (به سراسر کشور) در سریعترین زمان ممکن با فروشگاه _شهر کتاب مبین_
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .