سایهی روباه صورت تیغ را از رگ نازک گلوی نوزاد دور کرد و با پشت دست پرمویش خونی که کاسهی چشم راستش را پُر کرده بود پاک کرد، چند لحظه به چشمان سبز درخشان زن خیره ماند و بعد آهسته نوزاد را به طرف او دراز کرد: «خیلی خب، اجازه داری تا آخر عمر همراه فرزندت باشی.» با یک دست نوزاد را در آغوش زن گذاشت و با دست دیگر تیغهی داس را بر گلوی او سایید. . . . این محصول در فروشگاه شهر کتاب مبین عرضه شده است. شما میتوانید لذت خرید آسان و مطمئن را با ما تجربه کنید. ارسال کتاب و محصولات مورد نظر شما (به سراسر کشور) در سریعترین زمان ممکن با فروشگاه _شهر کتاب مبین_
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .